كتابها و فيلمهاي داستاني و مستند زيادي دربارهٔ ونگوگ و آثارش نوشته و ساخته شدهاست. از جمله:
كتاب شور زندگي و فيلمي اقتباسي با همين نام (Lust for Life (۱۹۵۶ ساختهٔ وينسنت مينلي، با بازي كرك داگلاس و آنتوني كويين.[۳۱]
كتاب زندگينامه و نقد و تحليل كارهاي وي با نام ونسان ونگوگ، نوشتهٔ هربرت فرانك، كه به زبان فارسي نيز توسط محمود رامبد ترجمه شده و از سوي انتشارات هرمس به چاپ رسيدهاست.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت:
۰۵:۲۳:۴۰ توسط:ليلا موضوع:
رنگ روغن: ۸۶۰ عدد[۲۹]
آبرنگ: ۱۵۰ عدد
طراحي: ۱۰۳۹ عدد
پيشطرح ضميمه نامه: ۱۳۳ عدد
چاپ: ۱۰ عدد (شامل ۹ چاپ سنگي و ۱ چاپ فلزي)[۱]
نامهها (نوشته شده توسط ونسان ون گوگ): ۸۲۰ عدد
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت:
۰۵:۲۳:۱۲ توسط:ليلا موضوع:
ونسان در انزواي خود خواستهاش در آرل همه انديشهها و اميدهايش را در نامههايي به تئو، كه به صورت خاطره نگاريهاي روزانه درآمده بود مينوشت. در اين نامهها رسالتي كه نقاش در خود احساس ميكرده، تلاشها و كاميابيها، تنهايي غمبار و آرزوي داشتن همصحبتي همدل به خوبي آشكار است.
در يكي از نامههايش به تئو مينويسد: «ايده تازهاي در سرم بود و اين پيشطرحي از آن است. اين بار موضوع تابلو همان اتاق خواب خودم است، اتاقي كه در آن فقط رنگ است كه اهميت دارد؛ و ضمن آن كه با سادگي و يكدستي خود شكوهي به اشياء دادهاست، نشان ميدهد كه اين اتاق چيزي جز محل خواب و استراحت نيست. خلاصه بگويم، نگاه كردن به اين تابلو بايد موجب استراحت فكر و بيش از آن آسودگي خيال شود.»
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت:
۰۵:۲۲:۴۱ توسط:ليلا موضوع:
برادر محبوب و حامياش تئودوروس ون گوگ ملقب به تئو چهار سال بعد از ونسان در ۱ مه ۱۸۵۷ بهدنيا آمد. وي به فروش تابلوهاي نقاشي اشتغال داشت و باعث آشنايي ونسان با نقاشان امپرسيونيست شد. تئو حتي زماني كه خود دستش تنگ بود مخارج ونسان را ميپرداخت و در ازاي آن ونسان تابلوهايش را براي او ميفرستاد. او مخارج سفر ونسان به ارل در جنوب فرانسه و اقامتش در آن شهر را از درآمد خود پرداخت. ونسان اميدوار بود بتواند چند سال در آنجا با خيال آسوده كار كند تا سرانجام روزي با فروش تابلوهايش زحمات برادرش را جبران كند، البته اين آرزوي ونسان هيچگاه برآورده نشد.
تئودوروس هميشه با ونسان رابطهٔ بسيار صميمياي داشت و نامههاي بسياري به يكديگر مينوشتند. تئو در واقع تنها فردي بود كه در زمان حيات ونسان او و نقاشيهايش را عميقاً درك ميكرد. او همچنين تنها كسي بود كه هنگام مرگ ونسان در كنارش بود و هر كاري كه از دستش برميآمد براي نجات زندگي او انجام داد. تئو شش ماه پس از مرگ ونسان، در سن ۳۳ سالگي درگذشت.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت:
۰۵:۲۲:۱۰ توسط:ليلا موضوع:
جامعترين منبع اصلي براي درك ون گوگ به عنوان يك هنرمند و به عنوان يك انسان مجموعهاي از نامههاي بين او و برادر كوچكترش تئودوروس ون گوگ است.[۲۲] آن نامهها پايه و اساس تمام مطالبي است كه در مورد افكار و عقايد ون گوگ ميدانيم.[۲۳][۲۴] تئو از نظر مالي و احساسي حامي ون گوگ بود. بيشتر آنچه به عنوان افكار و عقايد هنري ونسان شناخته شدهاست، در صدها نامه مبادله شده بين آنها در سالهاي ۱۸۷۲ تا ۱۸۹۰ ثبت شدهاست. بيش از ۶۵۰ نامه از ونسان به تئو و حدود ۴۰ نامه از تئو به ونسان باقيماندهاست.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت:
۰۵:۲۱:۳۲ توسط:ليلا موضوع:
ون گوگ در آخرين سال زندگي خود يعني ۱۸۹۰ به دكتر گاشه روانشناسي كه پيسارو به او معرفي كرده بود، مراجعه كرد. اولين برداشت ون گوگ از گاشه كه چهرهاش را نيز كشيدهاست،[۱۹] اين بود كه دكتر از خود او بيمارتر است.
روز به روز فرورفتگي و افسردگي ون گوگ عميقتر ميشد با اين حال او تنها در ۲ ماه پاياني عمرش ۹۰ نقاشي برجاي گذاشت. ونسان ون گوگ در ۲۹ ژوئيه ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگي در شهر اور سور آواز در فرانسه در اثر شليك گلوله به شكمش زخمي شد و روز بعد در مهمانسراي رَوو درگذشت. ونسان آخرين احساسش را به برادر خود، كه قبل از مرگش بر بالين وي آمده بود، اينگونه بيان كرد: «غم براي هميشه باقي خواهد ماند». شش ماه بعد تئو نيز درگذشت.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت:
۰۵:۲۱:۰۰ توسط:ليلا موضوع:
وَنسان وَن گوگ كه از بيماري رواني رنج ميبرد، در دسامبر ۱۸۸۸ گوش چپ خود را با تيغ سلماني بريد.[۱۶] دربارهٔ اصل ماجرا ترديدي وجود ندارد و خود نقاش هم در دو خودنگاره تصوير خود را با گوش باند پيچي شده كشيدهاست. ون گوگ تا روز ۲۳ دسامبر دو گوش درست داشت، اما روز بعد كه او را در بستر غرق خون يافتند، جاي گوش چپ[۱۷] او خالي بود و به ياد نميآورد چه بلايي به سرش آمدهاست. دربارهٔ چگونگي ماجرا حرف و حديث زياد است و دو روايت بر سر زبانها است:
اول: ون گوگ، كه در اوايل سال ۱۸۸۸ به توصيه برادر كوچك و مهربانش تئو به شهر آرل در جنوب فرانسه كوچ كرده بود، چند ماه بعد به ناراحتي روحي و افسردگي شديد دچار شد؛ او در كابوسهاي وحشتناك و هذيانآلود دست و پا ميزد و به عوالم جنون نزديك ميشد. هنرمند رنجور و حساس كه از مدتي پيش در گوش چپ خود صداهايي تحملناپذير ميشنيد، تصميم گرفت با اقدامي قطعي خود را از شر گوش راحت كند.
دوم: روايت ديگر اين است كه ون گوگ به يك روسپي به نام راشل دل بسته بود و چون مال و منالي نداشت به او بدهد، به دلبر خود قول داده بود كه به او يك «هديه گرانبها» تقديم كند، و اين البته گوش خودش بود. براي اين روايت گواه واقعي وجود دارد، زيرا راشل واقعاً گوش بريده را دريافت كرد
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت:
۰۵:۲۰:۳۱ توسط:ليلا موضوع:
ونسان ون گوگ فعاليت هنري خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷ سالگي شروع كرد. وي پس از مواجهه با آثار ژان فرانسوا ميله عميقاً تحت تأثير نقاشيهاي او و پيام اجتماعي آنها قرار گرفت و در همين زمان بود كه طراحي را بهصورت جدي و حرفهاي شروع كرد. او از آنجاكه در سن ۳۷ سالگي درگذشت، در واقع تمام آثارش را در ۱۰ سال آخر عمر خويش آفريد كه شامل بيش از ۹۰۰ نقاشي، بيش از ۱۱۰۰ طراحي و ۱۰ چاپ[۱] ميباشد. برخي از مشهورترين آنها در ۲ سال پاياني عمرش كشيده شدهاند.
ون گوگ در ابتدا تحت تأثير نقاشيهاي هلندي از رنگهاي تيره و محزون استفاده ميكرد تا اينكه برادر جوانترش تئو كه به خريد و فروش تابلوهاي نقاشي اشتغال داشت بعدها باعث آشنايي او با نقاشان دريافتگر شد.[۱۵] آشنايي وي با جنبشهاي دريافتگري و نودريافتگري در پاريس پيشرفت هنري او را سرعت بخشيد.
ون گوگ شيفته نقاشي از كافههاي شبانه، مردم طبقهٔ كارگر، مناظر طبيعي فرانسه و گلهاي آفتابگردان بود. مجموعهٔ گلهاي آفتابگردان او كه تعدادي از آنها از معروفترين نقاشيهايش نيز محسوب ميشوند شامل ۱۱ اثر ميباشد. خودنگارهها و شبهاي پرستارهٔ وي از ديگر نقاشيهاي برجستهٔ او محسوب ميشوند.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت:
۰۵:۱۹:۴۵ توسط:ليلا موضوع:
ونسان ون گوگ در سيام ماه مارس سال ۱۸۵۳ در زوندِرت[۳]؛ روستايي نزديك شهر بردا در استان برابانت شمالي هلند،[۴][۵] نزديك مرز بلژيك به دنيا آمد. او بزرگترين فرزند زنده مانده آنا كورنليا كاربنتوس و تئودوروس ون گوگ بود. پدر و پدر بزرگش كشيش بودند و سهتا از عموهايش دلال آثار نقاشي. اسم پدربزرگ و عموي او نيز ونسان بود كه به او «عمو كنت» ميگفت. همچنين ونسان نام برادر بزرگتر وي و فرزند اول خانواده بود كه چندي پس از تولد و يك سال قبل از تولد ونسان درگذشته بود. برادر محبوب و حامياش تئودوروس ون گوگ، ملقب به تئو، چهار سال بعد از ونسان در ۱ مه ۱۸۵۷ بهدنيا آمد. سپس خانواده ون گوگ داراي چهار فرزند ديگر شد، يك پسر به نام كور و سه دختر به نامهاي آنا، اليزابت و ويل. ونسان اغلب كودك ساكت و آرامي بود.
در سال ۱۸۶۰ وارد دبستان روستاي زوندرت شد. جايي كه يك كشيش كاتوليك به ۲۳۰۰ دانشآموز درس ميداد.
از سال ۱۸۶۱ همراه خواهرش ويل در خانه تحت تعليم يك معلم خصوصي بود تا اينكه در سال ۱۸۶۴ به يك مدرسه شبانهروزي به نام سنت پرولي[۶] در زونبرگ[۷] رفت. دوري از خانواده او را افسرده ميكرد و اين مسئله را در بزرگسالي نيز عنوان كرد. در سال ۱۸۶۶ به يك دبيرستان به نام ويلن كلس[۸] در تلبوري[۹] رفت و در آنجا تحت نظر كنستانتين هايزمن، كه در پاريس به موفقيتهايي رسيده بود، اصول اوليه طراحي را آموخت.
در سال ۱۸۶۸ ونسان ناگهان به خانه بازگشت؛ بعدها در نامهاي به تئو سالهاي اوليه خود را اينگونه توصيف ميكند: «دوران جواني من تيره و سرد و بيحاصل بود».
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت:
۰۵:۱۴:۰۸ توسط:ليلا موضوع:
وَنسان وَن گوگ يا فينسِنت ويلم فان خوخ (به هلندي: Vincent Willem van Gogh) (زادهٔ ۳۰ مارس ۱۸۵۳ - درگذشتهٔ ۲۹ ژوئيهٔ ۱۸۹۰) يك نقاش پسادريافتگر هلندي بود، كه كارش تأثير گستردهاي بر هنر قرن بيستم داشت. كار او شامل پرترهها، خودنگارهها، مناظر، طبيعت بيجان، سروها، مزارع گندم و گلهاي آفتابگردان است. او از كودكي به نقاشي علاقه داشت ولي تا اواخر دههٔ دوم زندگياش نقاشي نكرد. او بسياري از كارهاي شناختهشدهاش را در دو سال آخر زندگياش تكميل كرد. وي در يك دهه بيش از۲٬۱۰۰ كار هنري توليد كرد كه شامل ۸۶۰ نقاشي رنگ روغن و بيش از ۱٬۳۰۰ نقاشي با آبرنگ، طراحي و چاپ[۱] ميشود.
ون گوگ در خانوادهاي سطح متوسط به بالا به دنيا آمد و جواني خود را به عنوان دلال آثار هنري گذراند. او بعد از تدريس در آيلورث و رامس گيت انگلستان به لاهه، لندن و پاريس مسافرت كرد. او در جواني عميقاً مذهبي بود و آرزو داشت كشيش شود. از ۱۸۷۹ به عنوان مُبلغ مسيحي در ميان كارگران زغال سنگ در بلژيك فعاليت كرد و در آنجا شروع به كشيدن طرحهايي از مردم محلي نمود. در ۱۸۸۵ سيبزمينيخورها را كه به عنوان اولين كار مهم او شناخته ميشود كشيد. در مارس ۱۸۸۶ به پاريس رفته و با دريافتگري فرانسوي آشنا شد. بعدها به جنوب فرانسه رفته و تحت تأثير نور آفتاب شديد آنجا قرار گرفت.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۰ آذر ۱۳۹۶ساعت:
۰۵:۱۱:۴۶ توسط:ليلا موضوع: